ܓ✿ راهی که زیر پاست، راهی دوباره بودܓ✿

ادامه "خرمالـــوی یاد" بلاگفا...

ܓ✿ راهی که زیر پاست، راهی دوباره بودܓ✿

ادامه "خرمالـــوی یاد" بلاگفا...

حقیقت آرزوها!؟

  سلام


نخست: هوا بس ناجوانمردانه سرد است امروز یکشنبه 11فروردین92


بـعد: احتمالا شما هم این داستان حاضرجوابی برنارد شاو رو شنیدید و شاید این گفت و گوی بین دو سردار جنگ را


 – سربازان شما برای ثروت می جنگند و ما برای شرف می جنگیم

 _ درسته . هرکس برای چیزی که نداره می جنگه

 

...

نوشته بودم در گیر این جمله هستم " ما با قرارهایمان زندگی می کنیم " 

تقریبا از پس قرار هایی که با دیگران داشته ام برآمده ام جز چند مورد که زیر قول زدنم منفعت بیشتری برای هردوطرفمان! داشت.


ولی هنوز از پس قول و قرارهایی که با خودم گذاشته ام و می گذارم بر نمی آیم و همچنان بطور مسالمت آمیز درجوارهم زندگی می کنیم!؟

.

 با اینکه تصور می کنم از زندگی راضی هستم ولـــــی؛ هنوز نمی‌دانم چـــرا نداشته‌هایم را بیشتر از داشته‌هایم دوست می‌دارم ...

 

 

آخـــر:


نوشته اند؛ ابراهام لینکلن زمانی سعی داشت نکته ای را به اعضای خود گوشزد کند.

او این سوال را با آن ها مطرح ساخت و گفت:  اگر سگی را در نظر بگیرید و اسم "دم" او را پا بگذارید، این سگ دارای چند پا می شود؟

بسیاری از اعضا جواب دادند: پنج پا

در اینجا لینکلن به آن ها گفت:  نه، سگ هنوز چهار پا دارد. اینکه دم را، پا صدا بزنید آن را تبدیل به پا نمی کند.


و


نتیجه اخلاقی: امیدوار بودن و آرزو کردن یک حقیقت، لزوما از آن یک حقیقت نمی سازد!

                                                                                                     http://www.freesmile.ir/smiles/741019_cheers1.gif 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.