ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
سروصدای آسمان را می شنوم منتهی صدای باران را نه! فعلا بیشتر غرولند می کند تا اینکه ببارد
.
دیروز میخواستم بروم کتابخانه، صبح اصلا حال رفتن نداشتم خوابم میومد. دیشب هم سریال شمعدونی رو ندیده بودم میخواستم تکرارش رو ببینم و دلایل دیگر ( نخواسته باشی کاری رو انجام بدهی دلایلش رو پیدا می کنی ^_^)
.
ناهار خوردم و بعدازظهر راهی شدم. با سه اتوبوس رسیدم حرم .کتابخانه بودم که یار پیامک داد که کجایی؟ سریع سه کتاب انتخاب کرده و زدم بیرون. توی اتوبوس از یه دستفروش سفره خریدم (4نفره دوهزار تومان) تا برسم محله اونا نیم ساعتی شد... در برگشت هم از پیشخوان مغازه اش یه مجله برداشتم با روزنامه ^_^