ܓ✿ راهی که زیر پاست، راهی دوباره بودܓ✿

ادامه "خرمالـــوی یاد" بلاگفا...

ܓ✿ راهی که زیر پاست، راهی دوباره بودܓ✿

ادامه "خرمالـــوی یاد" بلاگفا...

ماهگشت نوشت

سلام

 

 

 

 

هرزه نوشت:

 

هرزگی دو سو دارد

 

بودا به دهی سفر کرد . زنی که مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد . بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانه‌ی زن شد . کدخدای دهکده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت : «این زن، هرزه است به خانه‌ی او نروید » بودا به کدخدا گفت : « یکی از دستانت را به من بده» کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان بودا گذاشت . آنگاه بودا گفت : «حالا کف بزن» کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت: « هیچ کس نمی‌تواند با یک دست کف بزند»
 بودا لبخندی زد و پاسخ داد : «هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند . بنابراین مردان و پول‌هایشان است که از این زن، زنی هرزه ساخته‌اند .»

 

 

حکمت نوشت:

اگر با دیگرانش نیست میلی / چرا غالم گذاشت نامرد لیلی

از چاله برون آی و دیگری در چاه کن

از دل برود هر آنکه مفلس گردد

از گفتن حرف حق ، دهان سرویس است

ای مگس عرصه سیمرغ جولانگه توست ، گر که پارتی داری

 

شکم نوشت:

 

شنیده ها حاکی از آن است که جو آرامش بخش است ( ها به جون شما!)

سعی کنید صبح خود را با سوپ جوشروع کنید جو از نظر امگا3 و فیبر غنی است و در کاهش کلسترول نقش دارد

 


حسرت نوشت:

 

زن       -:  مختار! تو همیشه مرا غافلگیر می کنی

مختار: ( لبخند پیروزمندانه برلب) این خاصیت شکارچی ست بانو! شکار غافلگیر نشود شکار نمی شود

 


پاک نوشت:

 

 

 

 

 




پس نوشت1: درباره فوتبال و پیروزی هایمان و ذوق و غرور و انتظار و از این حرفا به سایتهای مربوطه مراجعه نمایید

 

 

پس نوشت2:

گر در یمنی چو با منی پیش منی گر پیش منی چو بی منی در یمنی من با تو چنانم ای نگار یمنی خود در غلطم که من توام یا تو منی