ܓ✿ راهی که زیر پاست، راهی دوباره بودܓ✿

ادامه "خرمالـــوی یاد" بلاگفا...

ܓ✿ راهی که زیر پاست، راهی دوباره بودܓ✿

ادامه "خرمالـــوی یاد" بلاگفا...

امامـزاده صــالح و بازارتجریش

 سلام

صبح شنبه 8:30 رد شده بود که رسیدیم تهران. ابتدا رفتم قسمت امانات، طبقه بالا... شلوغ بود چند دقیقه در صف منتظر ماندم و پس از تحویل چمدان برگشتم پایین و از دکه یه لیوان چای خریدم و پس از کمی استراحت و نوشیدن چای زدم بیرون. بلیط برگشت به مشهدم ساعت 17:55 بود و فرصت داشتم برای زیارت و دیدار...

قبلا با دوستی قدیمی از دوران دانشجویی هماهنگ کرده بودم. قرارمان امامزاده صالح تجریش... در این سالها تقریبا روزهای تعطیل تهران بودم و چندان گرفتار شلوغی و ترافیک پایتخت نبودم. امروز هم تهران را زیرزمینی طی کردم و گرمای هوا اذیتم نکرد. تنها با خرید یه بلیط دوسفره رفتم و برگشتم.

 از ایستگاه راه آهن سوار شدم بین راه تغییر مسیر دادم به خط1 و انتهایش ایستگاه تجریش پیاده شدم.

طبق روال مترو بود و زنان دستفروش در هر سن و سال و شکل و شمایلی... هرکس هم بازار خود را داشت. بدلیجات و خوراکی و آرایشی. روسری و شال و لباس راحتی...سفره و کیف های دست دوز و ...

در انتهای مسیر، از زمان خروج از واگن خواهران تا دیدن آسمان میدان قدس یه ده دقیقه ای زمان برد ها... گویا ایستگاه تجریش، عمیق ترین ایستگاه متروی تهران و بزرگترین ایستگاه متروی خاورمیانه است! چندین راه پله و راهـــــرو و ... تا رسیدم به بالا و نور روز! والا





 

ادامه مطلب ...

همطاف در سرزمین اولین ها - آخــــر

 سلام

روز آخـــر، صبح زودتر از 9 برای صبحانه رفتم پایین و البته باز هم فراموش کردم فلاکس کوچکم را ببرم برای آب جوش!

پس از برگشت به اتاق، سرگرم مرتب کردن و بستن چمدانم شدم. تصمیم داشتم زودتر اتاق رو تحویل بدهم تا به ادامه تبریزگردی برسم هنوز خیلی جاها بود که ندیده بودم.

پس از تحویل چمدان به قسمت امانات راه آهن تبریز، سوار اتوبوس شده و ایستگاه راهنمایی پیاده شدم از آنجا همراه میزبان رفتیم برای دیدن شاهگلی. (یکی از مهم‌ترین گردشگاه‌های شهر تبریز)  البته اسم امروزی اش ائل‌گلی است به معنای دریاچه مردم!


  ادامه مطلب ...