ܓ✿ راهی که زیر پاست، راهی دوباره بودܓ✿

ادامه "خرمالـــوی یاد" بلاگفا...

ܓ✿ راهی که زیر پاست، راهی دوباره بودܓ✿

ادامه "خرمالـــوی یاد" بلاگفا...

منشی... شیرزاد


سلام


اجرای زیبای شقایق دهقان در خندوانه، مرا خنداند به یاد خانم شیرزاد ساختمان پزشکان...

یادم است سری اولی که ساختمان پزشکان پخش شد جز همان 2-3 قسمت ابتدایی، ادامه‌اش را ندیدم... خوشم نیامده بود که نه، می‌شود گفت بدم آمده بود... احساس می‌کردم یه جور ترویج بی‌ادبی است... یه جور حریم شکنی... عادی سازی مساله جدایی و طلاق... یه جور لوث شدن فرهنگی. والا


تا گذشت و گذشت و طبق روال این سالها، تکرار پخشش از شبکه نمایش بود یا آی فیلم، تصادفا قسمتی از ساختمان پزشکان را دیدم و باز شقایق دهقان که مرا خنداند و بعد تقریبا همه قسمتهایش را دنبال کردم


 
 

واقعا!؟



منشی: آغازکننده . ایجادکننده . بوجودآورنده . ابداع کننده


اولین شغل من پس از فارغ التحصیلی! منشیگری بید. در یه واحد سه اتاقه و هر اتاق یه شرکت!

دفتر مهندسی و ساختمان، شرکت اصلی بود. توزیع و پخش یه نوع چسب و رزین اتاق دومی بود و سومی هم در کار فروش موبایل بود که البته کمترین تماس تلفنی را داشت چون اغلب با موبایل خود صاحبکار! تماس می گرفتند.

مهندس x، پس از دریافت چک ضمانت و رضایت نامه ولی! رضایت دادند مشغول کار شوم. دفتر شرکتین طبقه بالای بازار قسطنطنیه بود و ساعات کاری منم دو نوبت صبح و بعدازظهر... مهندسy هم اولین آموزش‌های منشیگری رو دادند. روش کار با تلفن سانترال، یادداشت تماس و پیغام ها در سررسید... حتی شیوه پاسخگویی تلفنی با مشتریان... خوشبختانه حضور مشتریان در دفتر شرکت کم بود با اینهمه استرس من زیاد بود... حتی یه روز بعدازظهر، چنان حالم بد شد که احساس کردم الان غش می کنم سرگیجه و حس نفس تنگی... بدو بدو بدون مرخصی از مدیران! رفتم سراغ گرامی‌خواهر (بیمارستان نزدیک بود و گرامی خواهر اغلب شیفت دوم پرستاری) تجویز پزشک کشیک پس از معاینه، عادی بودن همه چیز و چندنفس عمیق و آرامش بود...


هنوز یه سال نشده بود که رفتم شرکتی دیگر اینبار نزدیکتر ...  (خوو قبلا چند جا همان حوالی منزلمان فرم پر کرده بودم... گویا مدیریت جدید شرکت، صلاح دانستند مروری مجدد بر فرم های پرشده متقاضیان‌ِکار ماههایِ قبل داشته باشند و قرعه به نام من افتاده بود.) این یکی یه شرکت فرهنگی بود. یه گروه از بازنشتگان فرهنگی و البته تنی چند از شاغلین آموزش و پرورش، تعاونی ثبت کرده بودند به نام اردویاوران. بد نبود در اینجا نیز شغل شریف منشیگری را داشتم با شرح وظایف بیشتر... علاوه بر پاسخگویی مراجعین و تلفن، کار با کامپیوتر و پرینت و فاکس و ... را هم اینجا فراگرفتم. منتهی مدت حضورم در این شرکت هم زیاد طول نکشید. اینبار خود شرکت به سرانجام نرسید و هیات مدیره رای به انحلال تعاونی داد. البته من بیکار نشدم و از طرف یکی از اعضا دعوت شدم به کار. اینبار یه موسسه مالی اعتباری ...


سالها بعد که مسئول‌دفتر (نام رسمی‌تر منشی ) کارخانه بودم. جدا از مهارت در کار با ماشین های اداری، صاحب مدارک ADSL هم بودم (برای تکمیل پرونده استخدامی و رتبه بندی کارخانه، کارکنان با توجه به شغلشان لازم بود بعضی از دوره های آموزشی رو بگذرانند) با اینهمه علاوه بر مسئولیت هماهنگی برنامه های جناب مدیر، همچنان جوابگویی تلفن، بایگانی و تکمیل پرونده ها و قسمتی از امور مالی و حسابداری کارکنان هم برعهده من بید.

به نظر همطاف هم، قسمت اعظم کارراه‌اندازی تمامی مشاغل تجاری – فرهنگی – تولیدی را منشی ها  بعهده دارند.


تمام اینها دیشب برایم مـــرور شد. به قول شیرزاد اگر منشی ها نبودند خیلی از مشاغل هم به سرانجام نمی رسید.


پشت سر یه مدیر موفق یه منشی موفق ایستاده است.


 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.