ܓ✿ راهی که زیر پاست، راهی دوباره بودܓ✿

ادامه "خرمالـــوی یاد" بلاگفا...

ܓ✿ راهی که زیر پاست، راهی دوباره بودܓ✿

ادامه "خرمالـــوی یاد" بلاگفا...

خنده و گوهر

سلام


کلی روز خاطرات دانشجویی دارم که صدالبته خودم شونصدبار خوندمشون ولی به هزار و یک دلیل که می شه آورد تایپ نشدند حالا یه مطلب آماده شده دارم

*تعریفات ملاّ قیاس جناب میرخدیوی + اضافات خودم


 *مرد              کسی که دلش می خواهد به همان اندازه عاقل باشد که زنش می خواهد

(مردی بیا زن رو تعریف کن)

*وجدان          صدایی که همیشه بعداز ارتکاب جرم به انسان می گوید:چرا این کار را کردی؟

(من که نمی شنوم...جانم؟جرمی ندارم؟ نه بابا گوشام ناشنواست)

*هنرپیشه        کسی که سعی می کند همه کس باشد غیراز خودش

(آن سالها هنرپیشه یی بودم برا خودم الان شدم پیشکسوت هنری)

*دوست          کسی که با شما دشمنی مشترک دارد

(همین گویاست)

*تمدن            بهانه ای که انسان هر روز قید و بند تازه ای برای خود مهیا کند

(این که دیگه واقعاً گویاست)

*داستان       قضیه ای که دربست می دانیم چاخان است ولی بارها دلمان برای سرنوشت قهرمانانش شور می زند

(تازه من می خوام از همین چاخانا فیلمنامه در بیارم. فِک کن )

*آشنا          کسی که باید به ما پول قرض بدهد اما اگر قرض خواست نباید به او بدهیم

(چطور بود آشنای قدیمی؟)

 

 

 

پس نوشت: دوستانی دارم که تازه یادشون افتاده منم یه جایی یه چیزایی می نگارم


جدی نوشت:

چو کاری بی فضول بر تو آید، تو را در وی سخن گفتن نشاید.

                                              وگر بینی که نابینا و چاه است، اگر خاموش بنشینی گناه است

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.